عکس نوشته ها

فرش‌های «واق واق»

سال‌ها پیش که برای نخستین بار واژه «واق واق» برای توصیف نقوش یک فرش به گوشم خورد، بسیار تعجب کردم و هر چه فکر کردم نتوانستم ربطش را به آن فرش زیبا بیابم. بعدها متوجه شدم که در افسانه‌های ایران زمین به درختی گفته می‌شود که میوه‌هایش به شکل انسان‌ها و حیواناتند، هر صبح بهار می‌کند و هر شب خزان، و درختی‌ست سخنگو که در اقصای شرق در جزیره‌ها می‌روید. در شاهنامه، اسکندر که به پایان دنیا سفر می‌کند درختی سخنگو می‌بیند. در گرشاسب نامه نیز شرح مفصلی از آن داده شده. این افسانه به صورت نقشمایه در هنر ایران قرن‌ها به کار رفته و امروزه کماکان در نقوش فرش ایرانی به کار گرفته می‌شود. فرش‌هایی به زیر پا گسترده که زیبایی‌شان برای ایرانیان عادی و پیش پا افتاده می‌نمایند اما هر کدام در دلشان نقشمایه‌هایی دارند که از دل افسانه‌ها و رسوم هزاره‌ها بیرون آمده است.

تصاویر، چند نمونه از فرش‌های واق واق و همچنین مینیاتورهای دوره تیموری و صفوی را نشان می‌دهند.

به بالا ز صدرش فزون هر درخت
به مه بر سر و، بیخ بر سنگ سخت
همه برگشان پهن و زنگار گون
ز گیلی سپرها به پهنا فزون
بَر هر یکی چون سَر مردمان
برو چشم و بینیّ و گوش و دهان
چو ناگه وزیدی یکی باد تیز
از این بیشه برخاستی رستخیز
سَرِ شاخ‌ها سوی ساق آمدی
وزآن هر سری واق واق آمدی