[نوروز چند سال پیش]




بخشی از سفرنامه:
تیمور، گور خودش را در شهر سبز ساخته بوده و چیزی که ما اینجا دیدیم گوری بوده که برای نوهاش ساخته بوده ولی مرگ نابههنگامش درسفر برای فتح چین باعث میشود که جسد را برگردانند و به خاطر زمستان اینجا به خاک بسپارند و در حقیقت این مکان گورِ تیمور میشود. در دو طرف این بنا یک مدرسه و خانقاه بوده که هر دو کاملاً از بین رفته و فقط فونداسیونشان مانده بود و یک سردر بود که عمل ” معمار اصفهانی” بود که اسمش را خوشبختانه روی سردر بنا حک کرده بودند. بنا گنبد خیاره دار معروف دوره تیموری را داشت به علاوه دو مناره که منارهها در مرور زمان کوتاهتر شده بودند و دو مناره ورودی هم به کل از میان رفته بود.
داخل مقبره سرشار از تزیینات بود با خط محقق و خط کوفی. ولی اتفاقی که افتاده بود، این بود که متأسفانه این تزیینات همه جدید بودند.
بعضی جاها را خالی گذاشته بودند که بگویند شکل قدیم چه طور بوده است. خب وقتی مرمت این گونه باشد و همهی چیزها و رنگها را به این تندی ببینید توی ذوق میزند و احساس میکنید که خب این کار کارِ قدیمی نیست. آنجا بود که من فهمیدم مرمتی که سازمان میراث فرهنگی ایران در “گنبد سلطانیه” کرده چه قدر استادانه و حرفهای است به نسبت کاری که اینجا شده. به هر صورت نتیجه نوسازی توی ذوق میزند. حالا قاعدتاً توریستهایی که خیلی به معماری و تزیینات وارد نیستند شاید خیلی خوششان بیاید ولی کسی که وارد است میداند که اینها هیچ کدام اصیل نیستند.
در پشت بنا به ما نمونههای مقبرههای دخمهها را نشان دادند و یک دو سنگ شربت خوری که میگفتند در اینها آب انار میریخته اند که سربازها به دیدن خون عادت کنند. خلاصه از این افسانهها خیلی زیاد بود. اطلاعات تاریخی راهنماهای تور هم بسیاری مواقع با افسانه قاطی می شد. مثلاً می گفت تاج تیمور سه پره داشته که نشان دهد “من حاکم سه قاره هستم”. البته هیچ وقت پای تیمور به اروپا نرسید ولی اینها ترکیهی امروز را که بعد از بغاز بوسفور است اروپا حساب کرده اند. بعد گفت ایران و عراق هم آن زمان جزء آفریقا بودهاند و در نتیجه حاکم آفریقا هم بوده و این طرف آسیای میانه را هم آسیا حساب کردهاند که خیلی بامزه بود این تقسیم بندی جغرافیایی.