
دیشب به دعوت دوست عزیزی به تماشای نمایشِ «سی صد» که آخرین محصول از ژانر «کنسرت + نمایش + کاخ سلطنتی» بود رفتم.
داستانش به کتابسوزی مغولان در نیشابور میپرداخت و نمایشی پر خرج با بلیتهای بسیار گران بود. از نقد موسیقایی و نمایشیِ آن به دلیل نداشتن دانش تخصصی در این زمینهها میگذرم اما نکته حیرتانگیز برای من این بود که در طراحی صحنه و لباس و ویدیو مپینگ مطلقا هیچ استفادهای از هنرهای بصری آن دوره نشده بود که بیانگر بیسوادی حیرتانگیز کارگردان و طراحان از تاریخ هنر ایران بود. نمایش در میان زق و زق سازها و شلنگ تخته بازیگران از بیان اثر فاجعه مغول بر نیشابور عاجز بود و به زور ناسیونالیسم آبکی و کنایههای یواشکی به وضع موجود، از شاهنامه سوزی میگفت. کاش حداقل برگی از شاهنامههای آن دوره را آن پشتها نشان میدادند. کاش حداقل به سریال سربداران که در اوج مضیقههای جنگ ساخته شد و از نظر دقت تاریخی بسیار آموزنده است نگاهی میکردند. کاش به جای زورچپان کردن سرود ای ایران به سبک کنسرتهای اندی و کوروس و عروسیهای دامبولی برای جنباندن حس ایراندوستی تماشاگران، نگاهی به متن عطا الملک جووینی وزیر دانشمند دربار مغولان در توصیف آن روزگار می انداختند تا معنی انتقاد را دریابند:
امروزه دروغ و ریا را پند و ذکر پندارند و حرامزادگی و سخنچینی را دلیری و شهامت نام کنند. زبان و خط ایغوری (مغولی) را هنر و دانش بزرگ دانند. اکنون هر بازاریی در زمره گناهکاران امیری ، هر مزدوری صدر نشین ، هرنیرنگ بازی وزیر ، هر بخت برگشته ای دبیر، هر راحت طلبی مستوفی، هرولخرجی ناظرهزینه ، هر ابلیسی معاون دیوان ، هر کون خری صدر ، هر شاگرد آخوری صاحب حرمت وجاه ، هر فراشی صاحب منصب ، هر ستمگری پیشکار ، هر خسی کسی ، هر خسیسی رئیس ، هر خیانت پیشهای قدرتمند ، هر دستاربندی دانشمندی بزرگوار ، هر ساربانی به خاطر افزونی مال گشاده حال وهر حمالی از کمک شانس گشاده احوال شده است. «آزاده دلان گوش به مالش دادند وز حسرت و غم سینه به نالش دادند پشت هنر آن روز شکستست درست کین بیهنران پشت به بالش دادند» تیز دادن و سیلی زدن بر فردی را از لطافت خوی می شمارند و دشنام به یکدیگر و سفاهت را نسبت به نتایج روحانى بی خطرمی دانند. در یک چنین روزگاری که قحطی مردانگی و جوانمردی است و روز بازار گمراهی و نادانی، نیکان بد حال و خوارند و اشرار تثبیت و بر سرکار، کریم فاضل بسته دام محنت است و نادان لئیم کامیاب ، هر آزاده های بی زاد است وهر رادمردی مردود ، هر صاحب نسبی بی نصیب گردیده وهر والا گوهری خارج از گود نشسته وهر هوشمندی مصادف با مصیبتی است، هر محدثی گرفتار حادثه ای ، هر عاقلی اسیر غیر مکلفی ، هر کاملی درگیر ناقصی و هر عزیزی ناگزیر تابع ذلیلی و هر اهل تشخیصی در دست فرومایه ای گرفتار آمده است ، می توان دریافت که صاحبان درجات عالی و هوشمندان و دانایان تا چه اندازهای توان و امکان انجام کاری را دارند.
جوینی عطاملک بن محمد، «تحریر نوین تاریخ جهانگشای جوینی» چاپ اول به تصحیح دکتر منصور ثروت. تهران: امیرکبیر ۱۳۶۲. صص۳۶ و ۳۷.